حُـسیــن جـان!

باید ک نامِ آب نَهم بر وجود تــــو
ای معنی لطیف چو معنی کنم تــــو را

استاد محمد سهرابی

بخـوان !

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ

وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ

وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

 

سلام بر تو یا ابا عبداللّه

و بر روان هائى ک ب آستانت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا همیشه بر تو باد تا زنده ام و شب و روز بر پاست

و خدا این زیارت را آخرین زیارتِ من از شما قرار ندهد

          

✜

امروز از صبح نگــرانــم مبادا فردا بیاید و زود تمام شود
اصلا ب خـودش قسـم دوست ندارم ب این زودی فردا بیاید
کــــاش چند شب پشت سر هم " شب تــولــد اباعبدالله الحسین^{علیه السلام} " بود


✜
امشب ب دریایی از حرف می مانم ک پشت سَدّی -ک نمی داند اسمش چیست- اسیر شده
لکن بیت هایی ک گذاشتم و می گذارم همان زبانِ گویایِ زبانِ الکنِ من است... سَر سَری نگیرشان

گفتم مرا بخر ک نیفتم ب دستِ غیر
گفتی ک حق معامله با یار می کند

امّیدِ وصلِ شاه و رعیت محال نیست
وقتی حُـسیـــن روی ب بازار می کند

من کربلا ندیده ب کس جان نمی دهم
آخــر مرا وصالِ تــو بر دار می کند

استاد محمد سهرابی




اصلا پیِ معالجۀ این جگر مباش
"بیمارِ عشق را ب دوا احتیاج نیست"

استاد علی اکبر لطیفیان


₪₪₪

من قبل از این عالم تـــو را در نور می دیدم
لاهوت یا ناسوت، شاید هم مثالم بود

استاد شیخ رضا جعفری


₪₪₪

ثبتِ احوالِ من از ناحیۀ ارباب است
همۀ ایل و تبارم بنویسید حُـسیــن

آقا محمودِ ژولیده

---

✿✿ تولـد عشقِ اول، اباعبدالله الحسین^{علیه السلام} بر شما مبارک✿✿

مُـحـمــدٌ رَسـولُ الله

۞لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ۞

_{(سوره توبه-128)}

هر آینه شما را پیامبرى از خودتان آمد ک ب رنج افتادنتان بر او گران و دشوار است، ب [هدایت‏] شما دلبسته است و ب مؤمنان دلسوز و مهربان است.

/مبعث رسول مهربانی و طبیـبی ک خود ب دنبال بیماران می گشت مبارکتان/

_لینک+

✿ ✿

پیامبر اعظم حضرت مـحـمــد صلی الله علیه و آله و سلم:

1. برخیز و نماز ب جا آور! پس همانا در نماز شفاء است.

2.صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترک گناه.

3.صبور سه نشانه دارد: اول آن که سستى نمى کند، دوم آن ک افسرده و دلتنگ نمى شود و سوم آن ک از پروردگار خود شِکوه نمى کند؛ زیرا اگر سستى کند، حق را ضایع کرده، و اگر افسرده و دلتنگ باشد شکر نمى گذارد و اگر از پروردگارش شکوه کند او را معصیت کرده است .

۞وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّـبْـرِ وَ الصَّـلاَةِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ۞
_{(سوره بقره-45)}

و ب شکیبایى و نماز یارى خواهید، و این [کار] هر آینه گران و دشوار است مگر بر فروتنانِ خداترس.

»فتأمَل...!

✿ ✿

خوان کریم خالی و بی نان نمی شود

فقرِ گـدا حریفِ کریمان نمی شود

 

گویی نمی برد ز عنایت سعادتی

آن ک اسیرِ زلف پریشان نمی شود

 

این چ حکایتی ست ک اصلاً برای ما

مبـعث بدون شاه خراسان نمی شود

 

از برکت دعای رسول است، هیچ جا

در دوستیِ فاطمه ایــران نمی شود

 

یکبار یـا نبی و دگر بار یـا علی

یـا مصطفی بدون علی جان نمی شود

 

جبریل علی، وحی علی و زبان علی ست

قرآن بخوان رسول،ک قرآن همان علی ست

_{^{منتخبی از غزل استاد علی اکبر لطیفیان}}

فتَـهَـجَّـدْ !

وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّـکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا _{(79 / اسراء)}

و پاسى از شب را زنده بدار تا براى تو [ب منزلۀ] نافله‏ اى باشد، امید است ک پروردگارت تو را ب مقامى ستوده برساند

از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد
از تَحبِسُ الدّعا ک صدایی نمی رسد

ما تَحبِسُ الدّعا شدۀ نانِ شُبهه ایم
آنجا ک شُبهه است عطایی نمی رسد

من سال هاست منتظر یک ضمانتم

آخر چرا امام رضایی نمی رسد

از من مخواه بیش از این زندگی کنم
وقتی براتِ کـرب و بلایی نمی رسد

استاد علی اکبر لطیفیان

»خدا توفیق دهد دعاگوی همــگی هستم این روزها و باز خدا توفیق دهد در دعاهای شما بزرگواران باشم!

باز هم نگفته ماند ...

دیشب شب جمعه بود، دیشب را نمی خواستم از حرم فاطمۀ معصومه(س) خداحافظی کنم

دریا دریا حرف پشتِ سَدِّ چشمانم...

 شلوغیِ معمولِ شب جمعه های حرم، رفت و آمد های مکرر، همهمۀ زائران و ... همه و همه این بار طور دیگری بودند

و نه تنها مانع تمرکز، ک ب عکس از لوازمِ حضور بودند

البت مَثَل من مَثَلِ حاضرِ غایب بود

و خیره خیره من - همه نگاه، سوی تو -

برای درکِ جَذْبه ای، و یا نشانه ای ز سوی تو

✜

لا ب لای زیارت نامۀ کریمۀ اهل بیت یکی از سلام ها ست :

السلـآمـ علیکِ یا عَمَّـةَ ولیِّ الله

سلـآمـ بر عمّـۀ صاحب الزمـان...

رو آر سوی ِ مـــا ک ب سوی تـ ـو رو کنیم...

رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم:

بزودى پاره اى از تن من در خراسان دفن مى شود

هیچ غمگینى او را زیارت نمى کند مگر این ک خدا غم از دلش بزداید

و هیچ زائرِ گنهکارى مگر این ک خداى تعالى گناهانش را بیامرزد

✜₪✜

لینک زیر رو حتما حتما ببینید!

آیه الله آ شیخ عبدالکریم حق شناس(ره) رو اگر کم و بیش بشناسید می دونین ایشون ارادت خاصی ب امام علی بن موسی الرضا(ع) داشتند و ب امام رضایی  بودن مشهور بودند.

ذکر مکاشفۀ عشق و عزیز دلم آیه الله آ شیخ عبدالکریم حق شناس (ره) از زبان خودشون هست و آیه الله سیـبِـوِیـْـهْ (ره) ک خودِ  ایشون هم از بزرگان بودند در اون محفل حضور داشتند.

+

 

₪✜₪

پدر و مادرم طبق رسمشون اول ماه های قمری می رن مشهـــد

زمان حرکت شون امروز عصر بود  و 2 تا بلیط اضافه هم داشتند

ب من گفتند تو هم بیـا، لیله الرغائب هم اونجاییم ها !!

ولی مَــ ـن؛ این منم ه مَــ ـن  ب دلایلی باشون همسفر نشد

و نفهمید از چی جا موند!

و دست رد ب چی زد...

برای رو ب راه شدنم برای سر ب راه شدنم برای بی مَــ ـن شدنم دعــــا کنید ک امیدوارم ب دعاهاتون

و معتقدم با کریمان کارها دشوار نیست...

زائـر ِ هشت

ب قول شاعر،

زائـرِ مشهد شدم تا با تــــو درد دل کنم

بودنم را می کنم این گونه بــــاور بیشتر

ب گمانم رسمِ وظیفه اینست ک باید دردِ دل همۀ دردمندان و ملتمسین دعا را بقچه کنی و ببری پیش حضرتش

روی بقچه ای ک نوشته اللهم عجل لولیک الفرج؛ ک مبادا یادت برود صدرِ حوائج همه را

همان ک با تحقق اش بقیه امورات شخصی هم اصلاح خواهد شد، ان شاالله

نمرۀ صندلیم باز در آمد، هشت است
ساعت رفتنِ من نیز ب مشـهـد هشت است
❉
بین ما مردم ایران نودُ نُه درصد
عددِ حاجتمان پـنـج نباشد، هشت است
 ❉
کربلایی ست دلم در وسط مشـهـدِ تــــو
کسر بر نُه شود هفتادُ دو درصد، هشت است
❉
علیُ فاطمه را هشت عدد حرف بس است
حاصل ضرب دو تا اسمِ محمد، هشت است

❉
هفتِ بی تاب ترینت لبِ پایین من است
گر ب رویش لبِ بالایی مَـرقد، هشت است

❉
همه جا مضربی از هشتُ ب تختِ اعداد
آن ک امروز نشسته ست ب مَسند هشت است
❉ 
هشتمین بیت رسیده ست ک تاکید کنم
بهترین ساعتِ پرواز ب مـشهـد، هشت است

ب شرط توفیق نایب الزیاره همگی هستم، قدیمی ترا، جدید ترا، آشکار ها، خاموشا
التماس دعایِ قبولی زیارت
حرکت:
93/1/9، قطار تهران مشهد، حدود 8 شب ܜܔـــــــــــ

»ببخشید این چند روز نتونستم بهتون سر بزنم، برگردم جبران می کنم ;)

مسافر ِ سال تحویل

یا صدیقۀ کبری(س)!

یا اباالفضل(ع)!

سَر سال است مـردِ مِسیکنـم

مکش از دستِ خالیـم دامــن

چقدر فاصله ست ای دریـــــــا

از ظهــورِ مقـامِ تــــــو تا مـ ـن

❉

ان شاء الله فردا عصر در اتوبوسِ راهـیـانِ دیــارِ نــور هستم.

دعا کنید آنجا اصلِ حالم تحویل شود.

ب شرط توفیق دعاگوی همه هستم، سعی می کنم بچه های سایبری را نیز ب اسم و رسم در قدمگاه شهدا، در کربلای ایران مرور کنم.

ایضاً اهالی ه این خانۀ کوچکِ وبلاگی از شمایی ک مرا مورد لطف قرار می دهید گرفته تا خوانندگانِ خاموشِ بیدارش.

❉

وظیفۀ ما !!

»دعای فـرج که همانا گشایش های ما نیز در گرو اوست.

و

»قدمی در خودسازی سپس جامعه سازی برای تعجیـل و تحققِ امرِ فـرج با یاری فرزند حضرت زهرا امام خامنه ای.

❉

سخن پایانی!

اگر در سالی ک رو ب انتهاست حقی از شما ضایع کردم یا دلی شکستم حلال کنید

در غیر اینصورت مطلعم کنید تا ب نحوی سعی بر رضایت تان کنم

:)

آفتــابــــ

پدر گفت : بگو یک !
و تو تازه زبان باز کرده بودى و پدر ب تو اعداد را مى آموخت.
کودکانه و شیرین گفتى : یک !
و پدر گفت : بگو دو
نگفتى !
پدر تکرار کرد: بگو دو دخترم
نگفتى !

و در پى سومین بار، چشم هاى معصومت را ب پدر دوختى و گفتى :
بابا! زبانى ک ب یک گشوده شد، چگونه مى تواند با دو دمسازى کند؟!

و حالا بناست تو بمانى و همان یک! همان یکِ جاودانه و ماندگار.
بأیست بر سر حرفت زیـنـب! ک این هنوز اول عـشــــق است . . .

// آفتاب در حجاب، سید مهدی شجاعی //

❉❉

عشّاقِ سنگ خوردۀ دیوارِ زیـنـبـیم
پس واجب است غرق تماشایِ ما شدن

وقتی مسیر، جای قدم های زیـنـب است
میلی نمی کنیم ب جز خاکِ پا شدن

اول طواف، بعد مِنا، پس چ بهتر است
بعد از دمشق راهیِ کرب و بلا شدن

❖❖

پ.ن:

1.
باید ک ناز داشت، کمی نیز غَمـزه داشت
هر دختـرِ قبیـله ک لـیـلا نمی شود!

2.

خواستم بگویم من شما را خیلی دوست دارم، یک طورِ خاص، یعنی چطور بگویم، اگر غلط نکنم امسال کـمـی ب شما فـکــر کرده ام، یعنی خیلی کم، در شما تأمل کردم

همین کم، همین خیلی کم، همین چندین دقیقه فقط، آنقدر بوده ک نتوانم چیزی بگویم از دریافت هایم

ولی گمانم تصویری اش را بتوانم بگویم -هرچند ک دردی از این زبان الکن دوا نمی کند-

یک صحرا

و خانومی با چادر و روبنده مشکی

پشت ب تو

در مسیرِ نسیمی ک می بینی چادرش را نوازش می دهد

 آرام و محکم ایستاده است

آرامشی ک باید بتوانی از پشت سر احساس کنی

همین...

:)

*  بخش عمده ای از  دلدادگی مُتـحـیـّرانه ام، تنها زیر سَرِ  چندین صفحۀ ابتداییِ" آفتاب در حجاب " بود. اگر نخواندید بخوانیدش

* امسال ولادت حضرت زنیب با جمعه مقارن بود

 یا این دلِ شکسـتۀ ما را صبـور کن
یا لااقل به خاطر زینـب ظـــهـــور کن

یا چند صفحه مقتلِ کرب و بلا بخوان
یا خاطرات عمۀ خود را مـرور کن...

اِلـی مَـرقـدِ الامـامــ الحُسیـن...

مطلبی(حاجتی) را که بهار 91 در یکی از شبکه های اجتماعی نوشته بودم

 بعد از یک سال  به سیاقِ  خوابِ زنان در آستانه ی تعبیر است.

اَلحُکمُ لله./

. ناخداگاه یادم می آید سفرهای مشهدی را که وقت خداحافظی با آقا دَمِ آن در چوبی چه چیزهایی نجوا می کردم.

. نمی دانم چرا نتـوانستم خودم را قانع کنم عکس فوق العاده زیبایِ آن مطلب را برای این پست هم بگذارم.

. خوب تر است که ظاهر این پست اصلا عاشقانه به نظر نمی رسد.

. سکوت.

عبـور

/ بدون که باید از تــــو رد شدُ دلُ ندید

  باید بُرید و پَـر زد و به آسمـون رسید ...^*

* "آخرین قدم" از حامد زمانی

پ.ن :

هنوز دست به صفحه کلید نبرده پی نوشت سانسور شد.